دانلود کنش پژوهی مقایسه شیوع OCD در دو گروه دانش آموزان پانزده الی هجده ساله ممتاز و ضعیف دبیرستان
فرمت فایل (word) و قابل ویرایش
تعداد صفحات 62 صفحه
قیمت 2500 تومان
قسمتی از مجموعه
مقدمه:
فکر
وسواسی یک فکر، احساس، یا حس مزاحم و تکرارشونده است. عمل وسواس فکر با
رفتار خودآگاه میزان شده تکراری نظیر شمارش، یا اجتناب است. فکر وسواس موجب
افزایش اضطراب شخص
میگردد. در حالیکه انجام عمل وسواس اضطراب شخص را
کاهش میدهد. معهذا، وقتی شخص در مقابل انجام عمل وسواس مقاومت میکند
اضطراب زایش مییابد. (سید محمدی – 1384)
شخص مبتلا به اختلال وسواس –
جبری معمولاً غیرمنطقی بودن افکار وسواسی خود را درک میکند. هم کار
وسواسی و هم اعمال وسواسی برای بیمار خودشناخته میشود. اختلال وسواس جبری
میتواند اختلالی
ناتوانکننده باشد. چون افکار وسواسی میتوانند
وقتگیر بوده و به طور قابل ملاحظه در برنامه معمول شخص، عملکرد حرفهای،
فعالیتهای اجتماعی معمول، یا روابط با دوستان و اعضاء خانواده تداخل
نماید. (همان منبع1384)
در چهارمین ویراست راهنمای تشخیص و آماری اختلالات روانی (DSM- IV) اختلال وسواس جبری افکار وسواسی توصیف شده است که شدت آنها برای اتلاف وقت یا ایجاد ناراحتی بارز یا تخریب قابل ملاحظه کافی است. افراد مبتلا به این اختلال واقف هستند که واکنشهای آنها غیرمنطقی یا نامتناسب است. (kaplan – 1196)
درمان اختلال وسواسی – جبری نمونهای از اثرات مثبتی است که پژوهشهای امروز میتواند در زمان کوتاه روی یک اختلال داشته باشد. تا همین اواخر یعنی دهه 1980 اختلال وسواسی- جبری اختلال نه چندان شایع با پاسخ ضعیف نسبت درمان تلقی میشد. امروز، معلوم شده است که اختلال وسواس جبری شایعتر از آن است که تصور میشد و خیلی حساس به درمان است. (Kaplan- 1996)
بیان مسئله:
از آن جا که به نظر میرسد شیوع اختلالات وسواسی- جبری در طول عمر در جمعیت کلی 2 تا 3 درصد تخمین زده میشود بعضی از پژوهشگران تخمین زدهاند که بین بیماران سرپائی میزان شیوع این اختلال تا 10 درصد میرسد. این ارقام اختلال وسواسی- جبری را پس از فوبییا، اختلالات وابسته به مواد و اختلالات افسردگی در ردیف چهارم شایعترین تشخیصهای روانپزشکی قرار میدهد. مطالعات همهگیری شناسائی در اروپا و آسیا و آفریقا این نسبتها را تأیید کردهاند. بین بزرگسالان احتمال ابتلا مرد و زن یکسان است. معهذا بین نوجوانها، پسرها بیشتر از دخترها به اختلال وسواسی- جبری مبتلا میگردند. میانگین سن شروع حدود 20 سالگی است هرچند در مردها سن شروع کمی پائینتر از زنها است. از مجموع تقریباً در دو سوم بیماران، شروع علائم قبل از 25 سالگی است و در کمتر از 15 درصد موارد علائم پس از 35 سالگی شروع میشود. (Kaplan- 1996)
OCD یا اختلال وسواس- جبری شامل افکار و اعمال وسواسی میباشد که باعث ناراحتی و اتلاف وقت و تخریب قابل ملاحظه در عملکرد حرفهای در روابط بین فردی و شخص بیمار میشود.(همان منبع)
افکار وسواسییک فکر، احساس، عقیده، یا حس مزاحم و تکرارشونده است در مقابل عمل وسواسرفتاری است خودآگاه، میزان شده و تکراری نظیر شمارش، اجتناب یا بازبینی. (همان منبع)
به طور معمول فکر وسواس اضطراب شخص را افزایش میدهد در حالیکه انجام عمل وسواس اضطراب شخص را کاهش میدهد. معهذا، وقتی شخص در مقابل انجام آن مقاومت میکند اضطراب افزایش مییابد. هم افکار و هم اعمال وسواسی برای بیمار خود ناهمخوان شناخته میشوند. این اختلالات میتواند بسیار وقتگیر بوده و به طور قابل ملاحظه در برنامه معمول و عملکرد شخص تداخل نماید از این رو OCD میتواند به یک اختلال ناتوانکننده تبدیل شود.
شیوع OCD در طول عمر د جمعیت کلی دو تا سه درصد تخمین زده میشود. اختلال پس از فوبیا، اختلالات وابسته به مواد و افسردگی اساسی چهارمین تشخیص شایع میباشد. بین بزرگسالان شیوع در بین زنان و مردان یکسان است ولی در بین نوجوانان میزان ابتلای پسرها بیشتر از دخترها است. میانگین سن شروع حدود 20 سالگی است هرچند در مردها، سن شروع کمتراز زنها است. OCD میتواند در نوجوانی و کودکی در موارد محدود حتی سن 2 سالگی آغاز شود. (Kaplan- 1996)
در دیدگاه شناختی- رفتاری روی الگوهای تفکر ناسازگارانه تأکید میکند و اعلام میدارد که این الگوها در ایجاد و ادامه نشانههای OCD دخالت دارند، افراد مبتلا به OCD
گرایش دارند به رویدادهای اضطرابآور در محیطشان، واکنش افراطی نشان دهند.
فرض شده است که این درمانجویان به وسیله افکار مرتبط با نیاز به کامل
بودن، اعتقاد به اینکه آنها مسئول آزار و اذیت دیگران هستند، نگرانی از
امکان وجود خطر، آشفته میشوند. آنها با تصورات
ناراحتکننده مرتبط با
این افکار دست به گریباناند و سعی میکنند آنها را از طریق انجام دادن
تشریفات وسواسی متوقف یا خنثی کنند. اما هر چه سعی میکنند این افکار را
متوقف سازند، ناراحتی و ناتوانی آنها در متوقف کردن آنها بیشتر میشود.
احتمال دیگری که دیدگاه شناختی مطرح میکند این است که افراد مبتلا به OCD
کاستیهای حافظه دارند که باعث میشود آنها در یادآوری رفتارها، نظیر
خاموش کردن اجاق گاز یا قفل کردن در، مشکل داشته باشند، تردید دایمی آنها و
نیاز به وارسی کردن، با ناتوانی در یادآوری انجام دادن این اعمال، ارتباط
دارد. حتی حافظه مربوط به رویدادهای گذشته در زندگی آنها میتواند به خاطر
وجود افکار مزاحم صدمه ببینند، مخصوصاً اگر به افسردگی هم مبتلا باشند.